آن من زیبا

آنگاه که واژه هایم ته کشیدند و زبانم به بند کشیده شد و به دنبال آن احساسم را در میدانی پر از جمعیت به دار آویختند،پاداش هر مهربانی من یک زخمه تازه بر تن ویرانم بود و یک اشتباه برای تنبیه من کافی بود.

بعد آن دیگر اشک ها دلیل ناراحتی و لبخند نشان شادمانی نبود،روشنایی دلیل روز و تاریکی نشان شب نبود.

در خیالم احساسم را به آغوش کشیدم و اشک هایم را در درونم به اسارت بردم.

ادامه مطلب...
۱۶ مرداد ۰۳ ، ۱۱:۲۳ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
aref heydari

شب امتحان

نمیدونم چطوری شروع کنم اصلا نمیدونم چرا الان دارم این متنو مینویسم احتمالا اون وقتی که من درمورد الان حرف زدم با الان شما کاملا متفاوته.....

بگذریم خودمم نفهمیدم دارم چی میگم حسابی گیج شدم.مثلا فردا هشت صبح  امتحان دارم و اینجا نشستم و دارم این متن رو مینویسم نمیدونم شاید دلم برای وبلاگ نویسی تنگ شده ولی خودمونیم ها هیچی وبلاگ نویسی نمیشه حتی اگه مدیر یه وبسات عالی باشی.

خب کلا بیست و سه  صفحه امتحانه هست من هنوز صفحه چهار هستم و این یه پیشرفت عالی حساب میشه :)

ولی به عنوان یه شخص سراسر موفق به شما هم توصیه میکنم حتی اگه یک دقیقه تا امتحانتون مونده تسلیم نشید و حسابی بخونید

خب شاید بگید به من چه شایدم بگید برو بابا وقتمو هدر دادی با هذیون گفتنت ولی در جواب چرا باید بگم : یک حوصلم سر رفته بود دو دلم برای وبلاگ نویسی تنگ شده بود.

امیدوارم از این به بعد بیشتر بنویسم.از این چرت و پرتا نه!یه کوچولو چرت وپرت تر

شبتون بخیر :)

۰۱ تیر ۰۱ ، ۰۳:۴۶ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
aref heydari

دوست دارم

 

به نام خدا

تو را دوست دارم...

به وسعت آ سمانی که...

وسعت نگاه چشمانت نمی تواند ببیند آن را...

ادامه مطلب...
۱۰ دی ۹۹ ، ۱۴:۱۲ ۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
aref heydari

صبح

 

به نام خدا

هوای باران زده شهرِ خسته از باران...

فردایی میخواهد آفتابی... 

آن هنگام که روشنایی پدید آید و روز بر شب پیشی گیرد...

ادامه مطلب...
۱۲ آذر ۹۹ ، ۰۳:۴۸ ۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
aref heydari

شب

 

به نام خدا

نگاهت را به آسمان بینداز...

این صفحه تاریک شب را ببین...

ببین که چگونه ستارگانی مروارید مانند بر کفش نقاشی شده اند...

و چگونه انعکاس این صفحه سیاه رنگ در چشمانت حک شده...

ادامه مطلب...
۰۳ آبان ۹۹ ، ۱۳:۴۳ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
aref heydari

پاییز

 

به نام خدا

پاییز آمد و رفته رفته...
همان درختان سبز و سرزنده درختانی میشوند...
خشک و بی جان...
همان برگ های سبز و شاداب برگ هایی میشوند...

ادامه مطلب...
۲۵ مهر ۹۹ ، ۱۱:۳۳ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
aref heydari